English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4164 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intake U جای ابگیری نیروی بکار رفته
intakes U جای ابگیری نیروی بکار رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
poppyhead U تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
yin yang U مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
leiwen U لی وان [در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
parmakli U لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
umbrella U طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
struck U بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
lotus U [نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
pearl U مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
double knotting U گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
dye analysis U [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
knot ratio U نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
Temerchin motife U نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
dehydration U ابگیری
impoundment U ابگیری
turret motife U طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
intakes U مدخل ابگیری
intake U مدخل ابگیری
Afshar design U طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
lappets U [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
kikalak design U طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
khatayi U طرح یا گل های ختائی [این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.]
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
by inches U رفته رفته
thrawart U در رفته
gradually U رفته رفته
frenetical U از جا در رفته
departed U رفته
dislocated U در رفته
in process of time U رفته رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
short tempered U از جا در رفته
inchmeal U رفته رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
on a par U روی هم رفته
exhausted U تحلیل رفته
pallid U رنگ رفته
off shade U رنگ رفته
day a day U روی هم رفته
on average [on av.] U روی هم رفته
truncated soil U خاک رو رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
in the a U روی هم رفته
in the lump U روی هم رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
all in all U روی هم رفته
madding U از کوره در رفته
frenzied U ازجا در رفته
consumptives U تحلیل رفته
consumptive U تحلیل رفته
averaged U روی هم رفته
frantic U ازکوره در رفته
emaciated U گوشت رفته
unbridle U مهاردر رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
by and large <idiom> U روی هم رفته
overall U رویهم رفته
windswept U بر باد رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
deep-set U فرو رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
overalls U رویهم رفته
red-hot U ازجادر رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
neat U شسته و رفته
all told U روی هم رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
away U غایب رفته
first and last U روی هم رفته
overseen U غلط رفته
extinct U ازبین رفته
neatest U شسته و رفته
gone <adj.> U از دست رفته
jitters U از کوره در رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
neater U شسته و رفته
pulled U تحلیل رفته
averagly U روی هم رفته
average U روی هم رفته
averaging U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
defunct U ازبین رفته
altogether U روی هم رفته
sunken U فرو رفته
averaged U روی هم رفته
chafed U پوست رفته
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
neatest U شسته و رفته مرتب
he must have gone U باید رفته باشد
forged side U سطح فرو رفته
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
neater U شسته و رفته مرتب
powering U توان از دست رفته
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
advanced pawn U پیاده پیش رفته
sunken eyes U چشمان فرو رفته
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
powers U توان از دست رفته
he is off to the war U رفته است به جنگ
tacky U رنگ ورو رفته
power U توان از دست رفته
lost U از دست رفته ضایع
you are mistaken U خطا رفته اید
furibund U اشفته ازجادر رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
pale U رنگ رفته بی نور
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
ha-ha U دیوار فرو رفته
washed up U بکلی تحلیل رفته
lost chain U زنجیره از دست رفته
lorn U از دست رفته بربادرفته
paler U رنگ رفته بی نور
neat U شسته و رفته مرتب
immersed in debt U فرو رفته در فرض
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
palest U رنگ رفته بی نور
retreating chin U چانه عقب رفته
saddle nose U بینی فرو رفته
revendication U استردادزمین ازدست رفته
income forgone U درامداز دست رفته
powered U توان از دست رفته
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
opportunity cost U هزینه فرصت از دست رفته
wear off U فرسوده و از بین رفته شدن
ingesta U موادی که داخل بدن رفته
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
sold U فروخته شده بفروش رفته
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
I have something in my eye. U چیزی توی چشمم رفته.
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
lost U از دست رفته تلف شده
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
shopworn U کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
To make amends to someone for an injury. U وقت از دست رفته جبران کردن
to join the majority U رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
sell-outs U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
sell-out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
Recent search history Forum search
1postside
1He has been publicly disgraced for offenses of which he was not guilty.
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
1nonconversation
1preppy
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com